عقاید اقتصادی در دوران باستان و قرون وسطی
آنچه در این مقاله میخوانید
Toggleعقاید اقتصادی در دوران باستان و قرون وسطی
تمدن یونان حدودا ۴۰۰ سال قبل از میلاد مسیح با پیشرفت در زمینه علم، فلسفه، حکومت، آزادی های مدنی، تجارت و هنر همراه بوده است. همچنین شکوفایی تمدن رم با مهارت در معماری، مهندسی و قانون گذاری بوده است. هرچند به طور دقیق نمی توان زمان معینی را برای رونق انواع فعالیت های اقتصادی در یونان تهیه کرد اما فعالیت هایی نظیر استخراج معدن، آهنگری، نجاری، پارچه بافی، چرم سازی و… در کنار کشاورزی از رونق قابل قبولی برخوردار بوده است.
از آنجایی که اکثریت جامعه در یونان و همچنین روم باستان برده بوده اند کارهای بدنی و تولیدی اقتصادی توسط بردگان صورت می گرفت و فعالیت هایی نظیر هنر، علم و فلسفه و تجارت متعلق به افراد طبقه ی متوسط و اشراف زادگان بوده. بنابراین نگاه اقتصادی حاکم بر یونان و نیز مردم باستان بر معیارهای نظام برده داری استوار بوده است به طوری که افلاطون و ارسطو نیز برده داری را امری عادی می پنداشتند.
در مجموع می توان گفت هر چند در دوران باستان بازار آزاد کالا وجود داشته است اما به دلیل وجود نظام برده داری بازار آزاد نیروی کار وجود نداشته است با این وجود مباحثی مثل تقسیم کار و اهمیت آن در جامعه اقتصادی و تمایز میان ارزش استفاده، نقش مطلوبیت و هزینه ها در تعیین ارزش مبادله و همچنین وظایف پول مهم ترین موضوعاتی است که علم اقتصاد از سوی فلاسفه بزرگ یونان باستان نظیر ارسطو و افلاطون قرار گرفته است.
در روم باستان تجزیه و تحلیل مسائل اقتصادی کمتر بوده است. در روم باستان همانند یونان بیشترین توجه در فعالیت های اقتصادی به فعالیت های کشاورزی معطوف بوده است. مهمترین فلاسفه ای که در روم باستان مباحثی مطرح کردند می توان به کاتو Cato و سیسرون Cicero اشاره کرد.
رومیان باستان علاوه بر کشاورزی به صیادی و دریانوردی نیز مشغول بودند و فعالیت های آنان به کشاورزی، جنگجویی و کشور گشایی خلاصه می شده است و می توان بیان کرد هراندازه که یونانیان هنرمند و متفکر بودند، رومیان مدیر و مدبر بودند و در امر قانون گذاری موفق بودند. در مجموع می توان گفت مهم ترین نتیجه اندیشه اقتصادی رومیان توجه به اصول مالکیت فردی و آزادی در قراردادها بوده که این خود اساس توسعه سرمایه گذاری درآینده گردیده است.
با سقوط امپراتوری روم (۴۷۶م) و پایان یافتن عمر جهان باستان قرون وسطی در تاریخ عقاید اقتصادی آغاز گردید. به عقیده بسیاری، قرون وسطی که از قرن ۵ تا ۱۵ میلادی بوده است دوره هزار ساله تاریکی افکار علمی در اروپا بوده و درعلم اقتصاد نیز هیچ عقیده قابل توجهی مطرح نشده است.
عقاید اقتصادی در یونان باستان
اندیشه های اقتصادی در یونان باستان تفاوت چشمگیری با تمدن های قبل از خود نداشته است و فلاسفه آنها تنها به جزئی از مسائل اقتصادی پرداخته است (تک نگاری انجام داده اند) اگر بخواهیم ترتیب زمانی اندیشه های مطرح شده در دوره یونان باستان را حفظ کنیم ابتدا باید به نظریات سولون و سقراط و بعد افلاطون و درآخر به ارسطو اشاره کنیم.
سولون Solon (حدود ۶۰۰ سال قبل از میلاد مسیح) یک اشراف زاده بود که پس از اینکه با موافقت و همراهی ثروتمندان، حاکم آتن شد و با تنظیم یک نظام مالیاتی طرحی ارائه داد که از ثروتمندان مالیات بیشتر و از فقرا مالیات کمتری بگیرند. سولون با بیکاری ارادی و نیز برگزاری جشن ها و مراسم های پرهزینه مخالف بود. از جمله اقدامات سولون می توان به تغییر دادن نظام پولی در راستای توسعه بازرگانی و نیز تغییر مقررات گمرکی و صادراتی و گسترش تولید و صادرات اشاره کرد.
سقراط (حدود ۴۳۵ سال قبل از میلاد مسیح) هدف زندگی انسان ها را رفاه و سعادت آنها معرفی میکند اما هرگز تمرکز ثروت را وسیله ی رسیدن به سعادت نمی داند و با تعریفی که از مال ارائه می دهد مطلوب بودن و مفید بودن را شرط وجود آن می داند و بدون اینکه مستقیما به بیان اصلی از اصول نظام اقتصادی پرداخته باشد، عدم تمرکز ثروت را مورد توجه قرار می دهد.
هدف سقراط همراهی تفکر و عمل با فضائل اخلاقی بود و معتقد بود توجه به اخلاق و حکمت از منافع شخصی و اقتصادی بالاتر است. باید توجه داشت علیرغم آنکه اندیشه های سقراط بیشتر پیوند عملی با اخلاق دارد و آموزه های اقتصادی چندانی در آنها دیده نمی شود اما در شکل گیری اندیشه های اقتصادی افلاطون و سپس ارسطو بسیار اثرگذار بوده است.
افلاطون (حدود ۳۹۰ سال قبل از میلاد مسیح) شاگرد سقراط بود و نام اصلی وی آریستو کیلیس بود که بعداً به افلاطون تغییر یافت. افلاطون درکتاب “جمهوری” خود مدینه فاضله را جامعه ای اشتراکی معرفی می کند که مرکز ثقل زندگی اجتماعی در آن عدالت اجتماعی است و ثروت در آن برابر تقسیم می شود بطوری که دولت هدفی غیر از اجرای عدالت ندارد.
افکار اختصاصی افلاطون بر پایه اخلاق بنا شده بود بطوری که او دلبستگی به پول و ثروت را قبیح میدانست و رباخواری را محکوم میکرد با وجود اینکه اشراف زاده بوده و همواره به مردم توصیه میکرد که فضیلت و تقوا از پول و ثروت ارزشمندتر است. مردم اجتماع از نظر افلاطون به سه دسته تقسیم می شدند:
- حکمرانان (قضات)
- پاسداران (نظامیان)
- عوام (کارگران، صنعت گران، کشاورزان)
طبقه اول(قضات): تصمیم گیرندگان جامعه هستند و از بین اشراف انتخاب می شوند البته افلاطون می گوید دولتمردان باید از بین حکما انتخاب شوند. ایشان بر این باور است که دولت باید بطور وسیع در اقتصاد دخالت کند.
طبقه دوم (نگهبانان): نگهبانان جامعه هستند و باید نگهبان مدینه فاضله باشند برای این منظور باید افراد شایسته از لحاظ فکری، جسمی و تعهد انتخاب شوند.
طبقه سوم(کارگران، صنعت گران، کشاورزان): طبقه عوام مردم هستند و وظیفه کار و تولید را برعهده دارند و تولید کنندگان اصلی ثروت در جامعه می باشند.
با توجه به ماهیت و کارکرد خوب آثار افلاطون، شومپیتر با وجود بدبینی نسبی به افکار یونان باستان بیان می کند که: “افلاطون طرفدار یکی از اولین نظریات پولی بوده است” یعنی مطرح کردن پول به عنوان وسیله مبادله منسوب به افلاطون می باشد.
به عقیده افلاطون تولید مایحتاج زندگی اساس تشکیل دولت است. ایشان می گویند”هیچکس نمی تواند تمام مایحتاج خود را تولید کند و هر کس نیازهای متعددی دارد اگر هرکس کاری را که در آن دارای استعداد طبیعی است در موقع مناسب انجام دهد و انجام بقیه کارها را به دیگران واگذار کند کالاها آسانتر تهیه می شود” این همان عقیده ای است که بعداً تحت عنوان اصل تقسیم کار و تخصص به وسیله آدام اسمیت تشریح گردید.
ارسطو (حدود ۳۵۰ سال قبل از میلاد مسیح): بسیاری از دانشمندان و متفکرین جهان ارسطو را پیشکسوت تمام عالمان جهان و بزرگترین متفکر جهان باستان می شناسند و او در ۴۱ سالگی آموزگار مخصوص اسکندر مقدونی شد. وی ملقب به معلم اول است و مهمترین آثار وی دایره المعارف وکتاب «سیاست» است. ارسطو افراد را اصل می دانست و معتقد بود این سعادت افراد است که جامعه را به سوی سعادت سوق میدهد.
ارسطو منتقد نظام سرمایه داری و نظام پولی بود و بشدت ربا را قبیح می دانست. معتقد بود پول به خودی خود مولد نیست و معتقد بود ارزش کالا به دو عامل بستگی دارد: مطلوبیت و هزینه نهایی تولید. بنابراین ارسطو قیمت عادلانه را اینگونه تعریف کرد ”قیمت عادلانه قیمتی است که انسان به همان اندازه که چیزی را می دهد چیزی را دریافت می کند” این تحلیل ارسطو از قیمت، بعضی گفته اند همان قیمتی است که در بازار رقابت کامل ایجاد می شود.
ارسطو برای کسب ثروت، تولید وتجارت معتقد است طبقه کشاورز نسبت به صنعت گران از ارزش بالاتری برخوردار می باشد و به حضور بیشتر بخش خصوصی در کنار دولت تاکید می کند وی ضمن تایید مالکیت شخصی از مالکیت اشتراکی استفاده می کند به عقیده او بهترین وضعیت زمانی است که ثروت و دارایی خصوصی باشد ولی بهره برداری از آنها جنبه عمومی داشته باشد.
ارسطو اقتصاد را بصورت یک تدبیر منزل معرفی می کند و معتقد است که مدیریت اقتصادی منزل همان اقتصاد است بنابر این از نظر ارسطو رکن اساسی اقتصاد همان توجه به نیازمندی های خانوار می باشد.
عقاید اقتصادی در روم باستان
روم باستان در پیشرفت علم نسبت به یونان باستان نقش کمتری داشته است بیشترین توجه در زمینه مسایل اقتصادی پیرامون اهمیت کشاورزی بوده است. عقاید اقتصادی رومیان توجه به کشاورزی، جنگجویی وکشورگشایی بوده است. ایدیولوژی اقتصادی در روم باستان بیشتر به روش کشت ، بهترین ابزار کشاورزی ، بهترین روش سرپرستی و نظارت بر فعالیت بردگان بوده است. چون بیشتر فعالیت تولیدی توسط بردگان انجام می شد این فرهنگ ایجاد شده بود که کارگران مخصوص طبقه پایین و اصولا کارکردن امری نکوهیده می باشد. رومیان در همه امورشان مذهب را سهیم کردند و همه امور با مذاهب و خدایان پیوند داشت.
تجارت و بازرگانی در روم باستان رونق بسیار داشت و با بسیاری از کشور های مختلف آفریقایی، اسپانیا، یونان، ایران و. . . . . مبادلات کالایی وجود داشت. این مبادلات به دلیل اتکا به واردات مواد غذایی کم کم بصورت یک صنعت اساسی در اندیشه عمل اقتصادی روم قرار گرفت. تجمل گرایی و گرایش شدید به مصرف و همچنین سیاست های غلط دولت وقت در تضعیف پول دلایلی بود که اقتصاد روم باستان را به سوی سقوط سوق داد.
کاتو از فیلسوفان روم باستان، نظام بردهداری را امری لازم میدانست و به عقیده ایشان مدیریت کارآمد کشاورزی مدیریتی است که اکثر کارگران را از بین بردگان انتخاب کند و در صورتی که بردگان پاسخگو نباشند و به نیروی کار بیشتری نیاز باشد از کارگران آزاد استفاده شود.
توجه به نظم و قانون از برجستهترین ابعاد عقیدتی اندیشهی رومیان بوده است که خود موجب کاهش مفاسد اقتصادی میشد. شومپیتر (مورخ و تحلیلگر برجسته اقتصادی) اعتقاد دارد که ادبیات موجود در تمدن رومی فاقد تحلیل اقتصادی است.
توجه به افکار سیاسی و نظامی در روم بسیار جدی بوده و به زمینههای اقتصادی اهمیت داده نمیشد. البته تعریف اصطلاحاتی نظیر پول، قیمت، خرید و فروش در ادبیات روم باستان آمده است اما نمیتوان از آن نظریههای اقتصادی استخراج کرد. امپراطوری روم به دلیل ضعف اقتصادی و ناتوانی سیاسی، اجتماعی در برابر حملهی ژرمنها و اسلاوها آسیبپذیر گردیدند و نهایتا در سال ۴۷۶ قبل از میلاد امپراطوری روم شکست خورد.
عقاید اقتصادی در قرون وسطی
عقاید اقتصادی در قرون وسطی عمدتا عقاید اقتصادی از قرن ۵ تا ۱۵ میلادی را شامل میشود که در سراسر اروپا آغاز گردید. در این دوران طبقهی حاکم جامعه عمدتا اشراف و مالکان بزرگ زمینهای کشاورزی بودند. بنابراین اقتصاد اروپا در قرون وسطی بر مبنای فئودالیسم شکل گرفت. نظام فئودالی از نظام بهرهبرداری پیشرفتهتر محسوب میشد.
چرا که بردهها نه مالک زمین خود بودند و نه ابزار کار در اختیار داشتند. اما در نظام فئودالی رعیتها با وجود اینکه مالک نبودند اما قطعه زمینی را در اختیار داشتند و بر روی آن کار میکردند و بخشی از تولیدات خود را به اشراف و فئودالها میدادند. در کنار این نظام فئودالیسم کلیسا برای بدست آوردن قدرت و حاکمیت رقابت مینمود و تلاش میکرد عقاید خود را در جامعه تحمیل کند. تلاش کلیسا براساس اصول بازار نبود و بر اساس اصول عدل، انصاف و اخلاقی بود که از سوی خود کلیسا تعریف میشد.
مهمترین عوامل تأثیرگذار بر اندیشههای اقتصادی قرون وسطی را میتوان به سه دسته تقسیم کرد:
دسته اول: فقه یهودی یا اندیشههای خاخام ها که در قالب مجموعهای به نام میشنا در سالهای ۱۳۵ تا ۲۲۰ میلادی مدون گردیده بود.
دسته دوم: فقه رومی که اصولا با اندیشههای مسیحیت آمیخته شده و شاید بتوان آن را اصلیترین مبانی تفکر اعتقادی در قرون وسطی نامید.
دسته سوم: عقاید و اندیشههای علمای مسیحیت به رهبری کلیسای کاتولیک که به نام تفکر اسکولاستیک یا مدرسهای نامیده شد در این شیوه تفکر چنین گفته میشد که ایمان بر عقل مقدم است و برای دست یافتن به ایمان فهم لازم نیست بلکه ابتدا باید ایمان آورده شود تا فهم حاصل گردد.
عقاید اقتصادی اسکولاستیک در قرون وسطی
ریشههای شکلگیری اندیشه اسکولاستیک به امپراطوری روم و وجود تفکرات روحانیون یهودی و مسیحی در آن دوران باز میگردد. بنابراین میتوان تفکرات اسکولاستیک را ترکیبی از تفکر دینی روحانیون یهودی و مسیحی و افکار فلسفی رومی و تا حدودی یونانی دانست.
مهمترین ویژگی عقاید اقتصادی اسکولاستیکها گرایش دستوری آنها در مقابل گرایش اثباتی یا فرضیهای علوم اقتصادی امروز است. یکی از نقاط مشترک اندیشههای اقتصادی جدید و اسکولاستیکها توجه به مسائل کمیابی در اقتصاد و مکانیزم تعیین قیمت است. برخی از آنها قیمت عادلانه را قیمتی میدانستند که میزان مطلوبیت و مفید بودن کالا برای مصرفکننده را تعیین کند. همچنین آنها ربا را مردود میشمارند. بنابراین مفاهیمی نظیر بهره، قیمت، عرضه و تقاضا، انحصار، مطلوبیت، دخالتهای دولت و . . . از مواردی هستند که در قرون وسطی و در قالب اندیشههای اسکولاستیکی آغاز گردید و بعدا گسترش یافت.
سن توماس آکویناس از مشهورترین فیلسوفان اسکولاستیک است. در عقاید وی اصل اخلاق و عدالت در تمامی مسائل حاکم است و مباحثی نظیر مالکیت، ثروت، ربا، سود و مزد و . . . را در کتاب خود تحت عنوان مسیر خداشناسی ارائه کرده است.
اندیشههای اقتصادی جهان اسلام در قرون وسطی
متمرکز ساختن تحلیل شروع اندیشههای اقتصادی به دورههای طرفداران سوداگری پول یا اقتصاددانان کلاسیک، پنهان کردن تأسف آمیز انبوهی از دانش برجای مانده توسط متفکرانی بزرگ میباشد. تاریخ نگاران اندیشههای اقتصادی، به استثنای مواردی اندک که به جنبههای تحلیل تفکر اقتصادی در عهد یونان باستان مختصرا اشاره داشتهاند اغلب سعی میکنند تاریخ تولد دانش اقتصاد را به سدههای ۱۷ و ۱۸ نسبت دهند. که البته این نسبت برای اروپا درست میباشد اما در حقیقت بسیاری از آموزههای اولیهای که به اعتبار آنها تولد این علم در غرب شهرت گرفت در آثار نویسندگانی که قبل از این دوره در دنیای اسلام میزیستند و به دقت به موضوعاتی از این قبیل پرداخته بودند وجود داشت و با تأخیر چند صد ساله مورد دریافت و استفاده دانشمندان غرب قرار گرفت.
مباحث اقتصادی فراوانی از قبیل قیمتها و قیمتگذاری، پول و بهره، سازمان اقتصادی، دستمزدها، مالکیت و . . . از جمله مسائلی هستند که دارای قدمتی بسیار زیاد نزد علمای مسلمان بوده است. مطالعهی این آراء و نقاط تمرکز اندیشمندان مسلمان طی قرنها قبل از تولد علم اقتصاد در غرب نشان میدهد تا چه اندازه مباحث محوری این علم در دنیای اسلام قدمت داشته است. نوآوری علمای مسلمان در پایهگذاری بسیاری از عقاید اقتصادی که در عهد خود نقطه آغازین این حرکتهای فکری محسوب میشده بسیار بالاست ولی آثار آنها به عنوان مأخذ اولیه مطرح نشده است.
با جستجو در نظریات اقتصادی خواجه نصیرالدین طوسی معلوم میشود که چگونه حدود ۶۰۰ سال قبل از آدام اسمیت اسکاتلندی در جهان اسلام و در ایران تجزیه تحلیلهای علمی اقتصادی وجود داشته است. به همین ترتیب برخلاف آنچه در کتب تاریخ عقاید اقتصادی آمده که آدام اسمیت را پدر علم اقتصاد معرفی کردهاند باید گفت ابن خلدون تونسی پدر علم اقتصاد میباشد زیرا او بود که برای نخستین بار اهم مسائل را به تجزیه تحلیل علمی درآورد.
اقتصاد به عنوان (دانش دولت) یا (دانش خزانه) یا (اصول کشورداری) گرچه حداکثر بیش از ۴۰۰ سال در دنیای غرب و اروپا قدمت ندارد لیکن این ادبیات تحت عناوین بسیاری همچون مالیه دولت، خزانه، دخل و خرج دولت، نظام بازار، پول و قیمت ، تقسیم کار و . . . در آثار متفکرین مسلمان بالغ بر ۶ قرن قبلتر از غربیها بسط پیدا کرده است.
جهتگیریهای متمایز تجزیه و تحلیلهای اقتصادی در جهان اسلامی
میتوان پنج جهت متمایز از تجزیه و تحلیلها را در طول تاریخ اسلام در خصوص موضوعات اقتصادی معرفی کرد:
۱-مباحث مربوط به مسائل اقتصادی در رشته تفسیر که بیانی است از قرآن: آیات قرآنی مربوط به اقتصاد توسط مفسرین توضیح داده شده است. مانند: ممنوعیت ربا و تشویق فعالیتهای اقتصادی در جهت رفاه انسانها.
۲-مباحث مربوط به موضوعات اقتصادی مطرح شده در رشته فقه که جنبههای شرعی مسائل اقتصادی مانند مضاربه، مشارکت و . . . را مورد توجه قرار میدهد.
۳-شخصیتهای بزرگ اسلامی با هدف تکامل اخلاقی موضوعات اقتصادی را مورد بحث قراردادهاند که این دو تحلیل متفاوت از تحلیل فقهی میباشد چرا که تحلیل فقهی وجوه شرعی را بیان میکند در حالی که تحلیل اخلاقی برشاکله تحلیلی اسلام که بر وجوه شرعی حاکم است تأکید میکند.
۴-تعدادی از کتب اقتصادی توسط محققین بزرگ اقتصادی در موضوعاتی از قبیل مالیهی عمومی، درآمدهای عمومی مانند مالیات بر زمین و همچنین مخارج عمومی به رشته تحریر درآمده است.
۵-اینکه برخی از محققین و فلاسفه اسلامی تحلیلهای عینی از اقتصادهای زمان خود بیان داشتند به عنوان نمونه ابن خلدون تأثیر عرضه و تقاضا بر قیمتها را که مربوط به اقتصاد خرد میباشد مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است. اینگونه تحلیلها از موضوعات اقتصادی تحت سه مقوله قرار میگیرند:
اول: هنجارها و ارزشهای ایدهآل اقتصادی
دوم: وجوه شرعی و حدود موضوعات اقتصادی
سوم: کاربردها و تحلیلهای تاریخی
تاریخ تفکرات اقتصادی متعارف این نکته را تأکید میکند که آثار نویسندگان غربی زمانی پدید آمد که این تحلیلها قرنها پیش توسط محققین مسلمان صورت گرفته بود.
نقش و اهمیت بررسی اندیشههای اقتصادی متفکرین مسلمان
این ادعا که مشرق زمین به ویژه جهان اسلام قرنها قبل از مغرب زمین در عرصههای مختلف علمی و فناوری پیشتاز بودهاند حقیقتی است غیرقابل انکار. پایهها و بنیادهای بسیاری از علوم توسط اندیشمندان مسلمان پایهگذاری شده است. در حوزهی علم اقتصاد دانشمندان مسلمان قرنها قبل از آدام اسمیت و دیگران به ارائه تجزیه و تحلیلهای اقتصادی از زوایای مختلف پرداختهاند.
آنتونی کیدنز معتقد است : نظریات من یا اندیشمندان نظریه پرداز چیزی جز بازسازی نظریات گذشتگان و تأکید آنها نمیباشد. نظریات جدید همگی از اندیشههای گذشته استفاده کرده و با یک ساختار جدید فکری ارائه شدهاند.
مایکل فاستر بیان میدارد : افکار و نوشتههای متفکران قدیم نمایندهای واحد از اندیشههای بشری میباشد که نه تنها نسبت به تمدن خود بیگانه نیستند بلکه به واقع سرچشمههای همین تمدن میباشند. بنابراین با بررسی این اندیشهها میتوانیم ثابت کنیم در ساختن پایههای علم و دانش بشری همه اقوام و ملل با مذاهب، نژاد و جنسیتهای مختلف به اندازه خود سهیم میباشند. لذا نباید به دنبال پدر برای رشتههای مختلف علوم بگردیم.
عدهای که خود را قیم و پدر علم دانش و تمدن بشری میدانند و دیگران را در ساختن آن بیتأثیر میشمارند به نوعی نژادپرستی جاهلانه دست زدهاند. اگر فردی یا گروهی بخواهد بر پدر داشتن علمی اصرار داشته باشد، اصرار ما بر این است که این افتخار در رشتهی اقتصاد به جهان اسلام تعلق دارد.
در صورت تمایل میتوانید مطالب دیگر در این زمینه را مطالعه فرمایید:
نقش و اهمیت بررسی تاریخ عقاید اقتصادی و نظریه های اقتصادی
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.