13- دیوید ریکاردو – اصول اقتصاد سیاسی و مالیات -اقتصاددانان قبل کینز
آنچه در این مقاله میخوانید
Toggleاقتصاددانان – دیوید ریکاردو (۱۸۲۳-۱۷۷۲ ) – David Ricardo
با سلام خدمت شما کاربران سایت تاتوره. تعدادی از اقتصاددانان قبل از کینز ، توماس مان ؛ ویلیام پتی ؛ جان لاک ؛ جان لا ؛ دیوید هیوم ؛ برنارد ماندویل ؛ فرانسیس کنه ؛ ریچارد کانتیلون ؛ آن روبرت ژاک تورگو ؛ آدام اسمیت ؛ توماس روبرت مالتوس ؛ جرمی بنتام را در قسمت های قبل معرفی نمودیم. در این قسمت نیز، تصمیم داریم یکی دیگر از اقتصاددانان قبل از کینز، دیوید ریکاردو را معرفی نماییم. پس با ما همراه باشید تا دیوید ریکاردو را بشناسید.
کتاب دیوید ریکاردو- موافقتها و مخالفتها
« کتاب اصول اقتصاد سیاسی و مالیات ، principles of political and taxation » وی در سال ۱۸۱۷ منتشر شد و شماری از پیروان آتشین، او را بنیانگذار یک علم دقیق اقتصاد سیاسی مورد استقبال قرار دادند؛ اما به زودی تعداد بیشتری از مخالفان در تلاش بودند ( و نه همیشه موفق) که از قدرت نفوذ فوق العاده دیوید ریکاردو بر تفکر اقتصادی زمان خود فرار کنند. کتاب درسی اقتصادی پیشگام نیمه قرن نوزدهم جان استورات میل “اصول اقتصاد سیاسی” ۱۸۴۸ یک بار دیگر نبوغ دیوید ریکاردو را مورد ستایش قرار داد و اعتبار وی را برای یک نسل دیگر دانشجویان تضمین کرد.
انقلاب نهایی و عواقب آن برای دیوید ریکاردو
با پیدایش « انقلاب نهایی » در دهه ۱۸۷۰، ستارهی اقبال دیوید ریکاردو سرانجام رو به زوال گذشت و بسیاری از افراد امروزه با ویلیام استانلی جوونس موافقند که وی ماشین علم اقتصاد را در مسیر نادرستی انداخت این واقعیت که مارکس، دیوید ریکاردو را به عنوان روشنفکر همفکر خود مورد تحسین قرار داد، روند ضد ریکاردویی را تسریع کرد و حتی تلاش خیر خواهانهی مارشال در کتاب « اصول علم اقتصاد ، ۱۸۹۰ » نتوانست مانع تنزل اعتبار وی شود.
تفکرات دیوید ریکاردو از منظر پیرسرافا
به هر حال، در زمان ما دیوید ریکاردو دوباره به صحنه بازگشته است. یکی از ویژگیهای تفکر دیوید ریکاردو که نسلهایی ار خوانندگان را دچار حیرت کرده بود، عادت وی به بیان کلیهی متغیرهای اقتصادی برحسب « مقدار تغییر ناپذیر ارزش » بود ؛ یک مقیاس فرضی که حتی وی می پذیرفت این گونه وجود ندارد و نمیتواند وجود داشته باشد؛ اما در سال ۱۹۶۰، پیرسرافا ( Pierr Sraffa 1898 – 1983 ) یک کتاب کم حجمی تحت عنوان « کالاهای تولیدی به وسیلهی ابزارهای کالا، Production commodities by means of commodities » منتشر کرد که نشان میداد دیوید ریکاردو در اندازهگیری قیمتها با کمک یک مقیاسی که قیمتهای نسبی را نسبت به تغییرات سود و دستمزد تغییر ناپذیر میکند، درست میگفته است.
به نظر میرسد که پیرسرافا با انگشت گذاشتن بر یک واقعیت اساسی نظریه دیوید ریکاردو را تجدید حیات کرده است. به نظر پیرسرافا، برخلاف تعالیم اقتصادی امروز، این امکان وجود دارد که تعیین قیمت کالاها را از تعیین قیمت عوامل جدا کنیم و حتی می توان گفت که از نظر منطقی، تعیین قیمت عوامل مقدم بر تعیین قیمت کالاهاست. تفسیر مجدد پیرسرافا از دیوید ریکاردو را با توجه به اینکه وی نویسندهای است که خود ویراستار کتاب « آثار و مکاتبات دیوید ریکاردو، The Works and correspondence of David Ricardo, 1951-1955 » بوده است، نمیتوان نادیده گرفت.
مارکسیستها و دیوید ریکاردو
مدت کوتاهی طول کشید تا اقتصاددانان مارکسیست اهمیت تفسیر دیوید ریکاردو را از دید پیرسرافا درک کنند. آنان می گویند که تاریخ تفکر اقتصادی، از دو شاخهی بزرگ تشکیل شده است، یک شاخه تعادل عمومی است که ازویلیام استانلی جوونس، لئون والراس و حتی آلفردمارشال شروع میشود و تا ساموئلسون « Paul Samuelson, 1915 » و فریدمن « Militon Friedman, 1912 » ادامه دارد، در این شاخهی اقتصادی، تمام متغیرهای مناسب اقتصادی با همدیگرو به طور همزمان تعیین میشوند. شاخهی دیگر از دیوید ریکاردو شروع می شود و تا کارل مارکس و پیرسرافا ادامه می یابد، در این شاخه، توزیع بر قیمت گذاری ارجحیت دارد و تمام متغیرهای اقتصادی به طور علمی در یک زنجیره متوالی تعیین می شوند که از دستمزد واقعی شروع می شود و به این ترتیب روابط قدرت بین کار و سرمایه را تعیین می کند.
بدین گونه، صد و شصت سال پس از مرگ، دیوید ریکاردو– بورژو آترین اقتصاددانان بورژوا ، به عنوان پایه گذار اقتصاد مارکسیستی به صحنه باز میگردد. چنین چیزی یک چرخش عجیب در تاریخ روشنفکری است.
معرفی زندگی خانوادگی
دیوید ریکاردو در سال ۱۷۶۰ در لندن به دنیا آمد. وی سومین فرزند یک خانواده کلیمی اسپانیولی بود که از هلند به انگلستان مهاجرت کرده بودند. پدر وی یک عضو موفق بازار بورس بود و دیوید ریکاردو از چهارده سالگی برای پدرش شروع به کار نمود. در بیست و یک سالگی وی با دختر یک پروتستان، برخلاف میل والدینش، ازدواج کرد و بلافاصله پدرش وی را از ارث محروم ساخت. وی مستقلاً شروع به کار کرد و به زودی با کسب ثروت کمی فعالیت خود را به عنوان دلال بورس و وامدهنده ادامه داد. در سال ۱۸۱۴، یعنی در ۴۲ سالگی وی تجارت را کنار گذاشت و ملکی در پارک گتکامب « Gatcomp Park » در گلوسسترشایر « Gloucestershire » اکنون متعلق به « پرنسس آن Princess Anne » است خرید و وقت خود را صرف مقاصد علمی کرد.
مقالات و گزارشات
علاقهی دیوید ریکاردو به اقتصاد به سال ۱۷۷۹ باز می گردد، هنگامی که وی تصادفاً به یک نسخه از کتاب ثروت ملل آدام اسمیت دست یافت. ده سال بعد، وی اندیشه خود را به صورت یک مقاله در روزنامه دربارهی بحث شمش طلا منتشر کرد و بعدا آن را در گزارش تحت عنوان « قیمت بالای شمش طلا: اثبات تنزل اسکناسهای بانکی، The High Price of Bullion : A Proof of the Depreciation of Bank Notes, 1810 » بسط داد. گزارش کمیته شمش طلا، که سال بعد منتشر شد، با نظر دیوید ریکاردو موافق بود که تورم کنونی ناشی از شکست بانک انگلستان در محدود کردن انتشار اسکناس است. شهرت گزارش کمیته، منزلت دیوید ریکاردو را بالا برد، تا جایی که حتی مفسران بعدی نیز به طور نادرست اعتبار این موضوع را به دیوید ریکاردو نسبت دادند.
در سال ۱۸۱۴ وی توجه خود را به سیاست تجاری معطوف داشت و یک سال بعد از آن مقاله مهمی با عنوان « مقالهای درباره تاثیر قیمت ناچیز گندم در سود سرمایه، Essays on the influence of a low price of corn on the profits of stock, 1815 » منتشر کرد، که به زودی سنگ زیربنای اقتصاد سیاسی کلاسیک – قانون بازدهی نزولی – گردید. دو سال بعد، وی این دیدگاه را بسط داد و در کتابی تحت عنوان « اصول اقتصاد سیاسی و مالیات ، ۱۸۱۷ » منتشر کرد.
اواخر زندگی
در سال ۱۸۱۹ وی به عضویت مجلس عوام درآمد و برای چندین سال نقش فعالی در بحث های پارلمانی راجع به موضوعات روز داشت. وی در سال ۱۸۲۳ به مرض عفونت مغزی درگذشت و انچه باقی گذاشت یک همسر، هفت فرزند و دارایی به ارزش ۷۵۰۰۰۰ پوند (معادل ۷۵ میلیون پوند امروز). دیوید ریکاردو ممکن است بزرگترین اقتصاددان باشد یا نباشد، اما به یقین ثروتمندترین اقتصاددان بوده است.
شیوه تفکر
اندیشه دیوید ریکاردو بر پایه نبوغ چشمگیر وی در تجرید متهورانه بوده است. وی دامنه وسیعی از مسائل مهم را با الگوهای ساده تحلیلی توضیح می داد، الگوهایی که فقط معدودی از متغیرهای راهبردی را در بر می گرفت و پس از یک دستکاری ابتدایی نتایج دراماتیکی می گرفت که دارای ماهیت عملی مشخص بود. به طور خلاصه، وی نخستین کسی است که بر هنری چیره شد که بعدا برای کینز موفقیت به بار آورد. شیوه تفکر وی اساساً متفاوت از آدام اسمیت بوده و وی کاملا یک مسیر جدیدی را در تفکر اقتصادی ایجاد کرد.
قانون مفرع دستمزدها
در محور بحث دیوید ریکاردو این تصور است که رشد اقتصادی زود یا دیر به دلیل کمیابی زمین به پایان میرسد. در ویرایش ساده این الگو، کل اقتصاد به عنوان یک مزرعه بزرگ در نظر گرفته می شود، که محصول خود را بین مالکان، زارعان اجاره دار و کارگران مستخدم توزیع می کند. در گرایش مالتوسی جمعیت تا آن حد افزایش می یابد که عرضه مواد غذایی عرضه نامحدودی از کارگران را در نرخ ثابت دستمزد واقعی برحسب ذرت (یا گندم) استخدام نماید. این موضوع همان « قانون مفرع دستمزدها » است.
قانون ذرت
هر کارگر از مقدار یکسانی سرمایه ثابت – که می تواند برحسب ذرت بیان شود – برخوردار است. به بیانی دیگر، ذرت تنها محصول یک مزرعه بزرگ است و همچنین تنها عامل تولید به شکل بذر و موادغذایی برای کارگران است. با رشد نیروی کار، ذرت اضافی برای تغذیه کارگران اضافی فقط می تواند ازطریق توسعه کشت در زمین های پست یا با افزایش سرمایه و کار در زمین هایی که زیر کشت بوده است – با بازده نزولی – تولید شود. تفاوت بین محصول خالص ذرت یک کارگر در نامرغوب ترین زمین ها ودستمزد ثابت به عنوان سود به جیب زارعان مستاجر می رود. چون زارعان برای بدست آوردن بهترین زمین با یکدیگر رقابت می کنند، مزیت واقعی زمین های مرغوب به شکل اجاره عاید مالکان خواهد شد.
با استفاده از زمین های بیشتر تولید خالص سرانه کاهش می یابد، در حالی که دستمزد واقعی ثابت می ماند و به طور روشن سود سرانه تنزل می کند، همزمان با آن، سرمایه سرانه هر کارگر – برحسب ذرت – افزایش می یابد، زیرا تولید ذرت برحسب منابع واقعی مورد استفاده گران تر تمام می شود. از تقسیم سود سرانه کاهنده بر سرمایه سرانه فزاینده نتیجه می شود که نرخ سود سرمایه، که انگیزه لازم را برای سرمایه گذاری فراهم می کند، کاهش می یابد.
مهم ترین کمک دیوید ریکاردو به علم اقتصاد
در کتاب «اصول» دیوید ریکاردو، این الگوی ساده یک بخشی به وسیله یک الگوی سه بخشی جایگزین می شود، ولی بحث و نتایح حاصل از ان اساساً بدون تغییر باقی می ماند. ریشه مشکل، کاهش درآمد گندم از یک جریب زمین است، روشن است که راه حل کوتاه مدت، واردات گندم از کشورهایی است که دارای زمین حاصلخیزتری هستند و در مقابل صادرات کالاهای صنعتی ساخته شده تولید داخلی است. تعجبی ندارد که دیوید ریکاردو قویا به قوانین مربوط به ذرت، که زارعان گندمکار انگلیسی را از طریق منع واردات گندم – به جز در سال های قحطی – مورد حمایت قرار می داد، حمله کرد.
وی علاقه داشت که نشان دهد انگلستان از تخصص در کالاهای صنعتی ساخته شده و واردات مواد غذایی منتفع می شود. وی دکترین هزینه های تطبیقی را ارائه داد، که مهم ترین کمک دایم وی به علم اقتصاد است، در تحت نظام تجارت آزاد به نفع هر کشور خواهد بود که نه تنها کالاهایی صادر کند که می تواند آن کالاها را ارزانتر از کشورهای دیگر تولید کند بلکه حتی کالاهایی را صادر کند که می تواند آنها را ارزان تر از کالاهای وارداتی تولید کند. حتی زمانی که کشور همه کالا را ارزانتر از کشورهای دیگر تولید می کند، باز تجارت بین المللی نفع دارد، نه فقط برای کشور مورد بحث، بلکه برای همه کشورها. این موضوع سرچشمه کل اندیشه تجارت آزاد قرن نوزدهم می باشد.
پس از دیوید ریکاردو
اگرچه قانون ذرت در واقع تا سال ۱۸۴۶، یعنی ۲۳ سال پس از مرگ دیوید ریکاردو ملغی شد، اما نوشته های وی کمک کرد تا تجارت آزاد یک هدف مطلوب در سیاست بریتانیا گردد. دیوید ریکاردو به طور غیر عمد ، توجیه نظری را برای حل بلند مدت مشکل رشد انگلستان در قرن نوزدهم فراهم کرد. بریتانیا «کارگاه جهان» شد و اکثر مواد غذایی خود را از خارج خریداری کرد.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.