33- کارل منگر – تعیین ارزش کالاهای تولیدی – اقتصاددانان قبل از کینز
آنچه در این مقاله میخوانید
Toggleاقتصاددان-کارل منگر (1921-1840) Carl Menger
با سلام خدمت شما کاربران سایت تاتوره. تعدادی از اقتصاددانان قبل از کینز ، توماس مان ؛ ویلیام پتی ؛ جان لاک ؛ جان لا ؛ برنارد ماندویل ؛ دیوید هیوم ؛ فرانسیس کنه ؛ ریچارد کانتیلون ؛ آن روبرت ژاک تورگو ؛ آدام اسمیت ؛ توماس روبرت مالتوس ؛ جرمی بنتام ؛ دیوید ریکاردو ؛ رابرت اوون ؛ ژان باتیست سی ؛ سیمونددوژان چارلزلیوناردسیسموندی ؛ کلادهنری دوروروری سن سیمون ؛ هنری کاری ؛ ناسا ویلیام سنیور ؛ فردریک لیست ؛ فردریک باستیا ؛ پیر ژوزف پرودن ؛ آنتونی آگوستین ؛ ژول دوپیت ؛ جان استوارت میل ، جان هنریش فون تانن ؛ کارل مارکس ؛ هرمن هنریش گوسن ؛ توماس ادواردکلیف لزلی ؛ کلمنت جاگلار ؛ ویلهام جرج فردریک روشر ؛ ویلیام استانلی جوونس را در قسمت های قبل معرفی نمودیم. در این قسمت نیز، تصمیم داریم یکی دیگر از اقتصاددانان قبل از کینز، کارل منگر را معرفی نماییم. پس با ما همراه باشید تا کارل منگر را بشناسید.
سه اقتصاددان و کتاب هایشان
کارل منگر ، کتاب خود را تحت عنوان «اصول علم اقتصاد ، Principles of Economics » در سال ۱۸۷۱ منتشر کرد، همان سالی که جوونس کتاب «نظریه های اقتصاد سیاسی، The Theory of Political Economy» را منتشر نمود. سه سال پس از آن، یعنی در سال۱۸۷۴، کتاب «عناصر اقتصاد محض ، Elements of Pure Economic» والراس به چاپ رسید هرسه این نویسندگان، نظریه های ارزش بر مبنای هزینه تولید را رد کردند و هر یک اصل نزولی بودن مطلوبیت نهایی را به عنوان سنگ زیربنای سبک جدید علم اقتصاد به کار گرفتند.
شباهت نظریه ها
در حدود دهه ۱۹۰۰، معمول شده بود که این سه نویسنده را به عنوان پایه گذاران «انقلاب نهایی ,Marginal Revolution»در یک گروه طبقه بندی کنند، اما این واقعیت که جوونس، منگر و والراس نظریه های خود را کم و بیش در یک زمان منتشر کردند کاملا تصادفی بوده است، زیرا هیچ یک از آنان اطلاعی از کار دیگری نداشته است و هر یک از آنها با استفاده از ادبیات اقتصادی متفاوتی به نتیجه رسیده بودند. به علاوه، نظریه های آنان تقریبا همان قدر که به یکدیگر شباهت دارد، از یکدیگر متفاوت است.
از یک سوی، والراس بر مفهوم تعادل عمومی در چندبازار تاکید می کند که در نظریه های جوونس و منگر وجود ندارد، از سوی دیگر، منکر به طور مستمر به عناصر ذهنی در فعالیت های اقتصادی تأکید می ورزد و درباره وجود تعادل تردید دارد و اصرار دارد که بسیاری از پدیده های اقتصادی باید برحسب شرایط عدم تعادل، توضیح داده شود و با استفاده از ریاضی در تحلیل های اقتصادی موافقت چندانی ندارد.
پیروان مکتب منگر
جوونس نتوانست یک مکتب انگلیسی از پیروان خود پدید آورد و والراس به زودی پیروانی را جذب کرد، اما نه در ایتالیا، بلکه در فرانسه و سويس، منگر پیروانی را جذب کرد، آن هم پیروان سرسختي مانند بوهم باورک و ویزره که اندیشه های وی را در جهتی متفاوت توسعه داده و یک مکتب متحد اتریشی علم اقتصاد را پایه گذاری کردند و به مدت ۵۰ سال یا بیشتر برای برتری در مقابل مکتب کمبریج مارشال و مكتب لوزان والراس به مبارزه برخاستند.
تولد و سوابق کاری
منگر در سال ۱۸۴۰ در «گالیسیا Galicia» جنوب لهستان (که در آن زمان بخشی از امپراتوری اتریش – مجارستان-بود) به دنیا آمد. وی یکی از سه پسر یک خانواده ثروتمند حرفه ای بود، شرایط در داخل خانواده به گونه ای بود که نه فقط کارل، بلکه برادران وی آنتون و کرل، نهایتا به موفقیت های علمی دست یافتند (آنتون منگر یک فیلسوف و تاریخدان سوسیالیسم و کارل منگر یک ریاضیدان برجسته شد)، منگر تحصیلات خود را در رشته حقوق در دانشگاه وین، پراک و «کراکو،Krakow» انجام داد و درجه دکتری حقوق را در سال ۱۸۶۷ از دانشگاه کراکو کسب کرد.
اولین شغل وی در بخش روابط عمومی دفتر نخست وزیر در وین بود و در آنجا بود که برای نخستین بار مطالعه علم اقتصاد را به طور جدی شروع کرد. کتاب«اصول اقتصاد» وی موجب شد که در دانشگاه وین مشغول تدریس شود و در سال ۱۸۷۳ در همان دانشگاه کرسی استادی را به دست آورد.
در سال ۱۸۷۶، وی از آدام اسمیت تقلید کرد و معلم سرخانه «آرچ دوک رادولف،Archduke Rudolf» ولیعهد اتریش شد و به طور گسترده ای به آلمان، فرانسه و انگلیس سفر کرد. وی در سال ۱۸۷۹ به دانشگاه وین بازگشت و با انتشار «مسایل اقتصاد و جامعه شناسی» مکتب جوانتر تاریخی آلمان را مورد حمله قرار داد.
حمله منگر به اشمولر
هنگامی که «اشمولر،schmoller» به انتقادهای وی پاسخ گفت، منگر حمله را تشدید کرد و یک مقاله آتشين تحت عنوان «اشتباهات تاریخیگری در اقتصاد سیاسی آلمان ,The Fallacies of Historicism in German Political Economy»را در سال ۱۸۸۴ منتشر کرد.
انتشار مقاله فوق، اختلافات بین مکتب تاریخی آلمان و مکتب اتریشی را عمیقتر کرد و این اختلافات تقريبا تا زمان حاضر همچنان ادامه دارد.
در اوایل دهه۱۸۹۰، منگر مقالات متعددی درباره اقتصاد پولی نوشت که زمینه ساز نوشته های بعدی مکتب اثریشی درباره ارزش پول، و به ویژه آثار «لودویک ون میزز،Ladwig von Mises,1973-1881» گردید.
استعفای منگر از دانشگاه وین
منگر در سال ۱۹۰۳، از سمت خود در دانشگاه وین استعفا داد تا بتواند تمام وقت خود را صرف تحقیق و نگارش کتاب مهمی در زمینه اقتصاد کند، اما عمر وی کفاف نداد تا این وظیفه را به پایان برساند و فقط بخش هایی از کتاب وی پس از مرگش در سال ۱۹۲۱ توسط پسر وی انتشار یافت.
نیمه اول «کتاب اصول اقتصاد» منگر به نظریه ارزش اختصاص دارد، به ویژه سه فصل اول کتاب، مقایسه تکان دهنده ای با تحلیل جوونس «نظریه اقتصاد سیاسی» به عمل آورده است. برخلاف جوونس، منگر بحث خود را نه برحسب حداکثر کردن لذت، بلکه برحسب ارضای نیازهای ذهنی با استفاده از نمودار و فرمول های ریاضی انجام می دهد.
نظر منگر درباره تعیین ارزش کالاهای تولیدی
ارزش کالاهای تولیدی دقیقا همان گونه ای تعیین می شود که ارزش کالاهای مصرفی، تنها تفاوت بین این دو نوع کالا در این است که کالاهای مصرفی به طور مستقیم نیازها را ارضا می کند، در حالی که کالاهای تولیدی به طور غیر مستقیم ارضا کننده نیازهاست.
منگر قوياً تأکید می کند که کالاهای تولیدی و مصرفی مکمل یکدیگرند، و بدین ترتیب، وی دیدگاهی را پدید می آورد که براساس آن ساختار تولید مجموعه ای از مراحل متناوب مكمل بودن کالاها و خدمات است.
در سال های بعد، «بوهم باورک» این دیدگاه را تبدیل به یک نظریه کامل سرمایه و بهره نمود. منگر، بحث می کند که نیازها شکل های متفاوتی دارند و تلاش برای ارضای آن ها به تدریج صورت می گیرد، به گونه ای که از نیازهای حیاتی شروع می شود و سپس به تدریج نیازهای کم اهمیت تر را در بر می گیرد تا زمانی که در نهایت ارضای نیازها تحصيل شود. این بحث مشهور منگر نشان می دهد که مطلوبیت قابل اندازه گیری است.
ناتوانی منگر در نشان دادن چگونگی اندازه گیری مطلوبیت
منگر موفق نمی شود نشان دهد چگونه اندازه گیری مطلوبیت امکانپذیر است بلکه فقط به اصل نزولی بودن مطلوبیت نهایی اشاره می کند، بدون آنکه برای تعریف این اصل زحمت چندانی به خود راه دهد.
منگر ارزش کالاهای تولیدی، را برحسب اصل «زیان» تعریف می کند: ارزش کالاهای تولیدی عبارت است از ارزش کالاهای مصرفی که می توانست با عدم تخصیص منابع به کالاهای تولید (و در مقابل تولید کالاهای مصرفی) ایجاد شود.
بدین ترتیب، ارزش کالاهای مصرفی به وسیله ارزش کالاهای تولیدی آن گونه که اقتصاددانان کلاسیک معتقد بودند، تعيين نمی شود، بلکه برعکس، ارزش کالاهای تولیدی همیشه به وسیله ارزش کالاهای مصرفی تعیین می شود.
این نوع تحليل منگر از نقش هزینه تولید در تعیین ارزش ضعیف تر از تحليل دیگران و حتی جوونس است. در واکنش به نظریه ارزش اقتصاددانان کلاسیک، منگر و جوونس هر دو بحث خود را بر پایه مقدار داده شده ای از موجودی کالاهایی قرار داده اند که هزینه های انجام شده آنها در گذشته صورت گرفته و اکنون دیگر مناستی ندارد.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.