27- کارل مارکس – فقر فلسفه – اقتصاددانان قبل از کینز
آنچه در این مقاله میخوانید
Toggleاقتصاددان-کارل مارکس (1883-1818)Karl Marx
با سلام خدمت شما کاربران سایت تاتوره. تعدادی از اقتصاددانان قبل از کینز ، توماس مان ؛ ویلیام پتی ؛ جان لاک ؛ جان لا ؛ دیوید هیوم ؛ برنارد ماندویل ؛ فرانسیس کنه ؛ ریچارد کانتیلون ؛ آن روبرت ژاک تورگو ؛ آدام اسمیت ؛ توماس روبرت مالتوس ؛ هنری سیدویک ؛ جرمی بنتام ؛ ژان باتیست سی ؛ ویلیام استانلی جوونس ؛ رابرت اوون ؛ دیوید ریکاردو ؛ کلادهنری دوروروری سن سیمون ؛ هنری کاری ؛ ناسا ویلیام سنیور ؛ فردریک لیست ؛ فردریک باستیا ؛ پیر ژوزف پرودن ؛ آنتونی آگوستین ؛ ژول دوپیت ؛ جان استوارت میل ، جان هنریش فون تانن را در قسمت های قبل معرفی نمودیم.در این قسمت نیز، تصمیم داریم یکی دیگر از اقتصاددانان قبل از کینز، کارل مارکس را معرفی نماییم. پس با ما همراه باشید تا کارل مارکس را بشناسید.
زندگی نامه وی
کارل مارکس در تریر «trier» در راینلاند پروس (که اکنون در آلمان غربی است ) از پدر و مادر یهودی ، که به دلیل اجتماعی-سیاسی مسیحی شده بودند ، به دنیا آمد . او در دانشگاه های بن ، برلین ، جنا «jena» تحصیل کرد و درجه دکترای خود را در فلسفه در سن ۲۳ سالگی از دانشگاه جنا دریافت کرد. زمانی که دانشجو بود همکاری با گروه هگلی های جوان را آغاز نمود. هگلی های جوان، گروهی از روشنفکران بودند که فلسفه محافظه کارانه هگل را تبدیل به اسلحه انتقاد اجتماعی تند می کردند .
مقاله های مارکس جوان به زودی احتمال موفقیت وی را برای احراز سمت دانشگاهی از بین برد و او به روزنامه نگاری روی آورد. با توقیف روزنامهای که او سردبیری آن را بر عهده داشت ، در سال ۱۸۴۳ از آلمان فرار کرد. او ابتدا در پاریس و سپس در بروکسل اقامت گزید و در نهایت در سال ۱۸۴۸ به لندن رفت و تا پایان عمر در آنجا ماند.
آشنایی مارکس با انگلس
کارل مارکس زمانی که در آلمان بود با « فردریش انگلس, friedrich engels » پسر یک کارخانه دار ثروتمند آلمانی که در منچستر تجارت داشت آشنا شده بود. این دو دوست ، همکاری با یکدیگر را در لندن شروع کردند. انگلس به خوبی کتاب های آدام اسمیت و ریکاردو را خوانده بود، مارکس را تشویق کرد که نظریههای اقتصاددانان کلاسیک انگلیسی را مورد مطالعه قرار دهد . این امر منجر به انتشار نخستین کتاب مارکس زیر عنوان «فقر فلسفه ,the poverty of philosophy » شد که در آن از اندیشه های سوسیالیستی پرنفوذ پرودن انتقاد شده بود.
در سال ۱۸۴۸ ، مارکس و انگلس «مانیفست کمونیسیم» را برای کمیته ی لژ کمونیست لندن انتشار دادند ،که شاید بانفوذترین مقاله سیاسی باشد که تا آن زمان نوشته شده بود. جملات شروع و پایانی آن هنوز در گوش ماست:« تاریخ جامعه کنونی تاریخ مبارزه طبقاتی است ، پرولتار یا هیچ چیزی برای از دست دادن ندارند؛ جز زنجیره هایشان آنان جهانی برای فتح کردن دارند.
مارکس و انگلس در دوران 1848-1883
مارکس و انگلس بعد از سال ۱8۴۸ به ندرت با یکدیگر کتاب منتشر کردند ، اما آنان همکاری با یکدیگر را تا زمان مرگ مارکس در سال ۱۸۸۳ ادامه دادند . مارکس پس از مهاجرت به لندن هیچ شغلی نداشته و در تمام زندگی خود به کمکهای مالی انگلس وابسته بود. مارکس آنقدر زنده نماند تو شاهکار بزرگ خود «سرمایه,capital» را به به پایان برساند . فقط جلد اول ( سرمایه ) در زمان حیات وی در سال ۱۸۶۷ منتشر شد .
انگلس پس از مرگ مارکس ، ده سال (1885-1894) صرف آمادهسازی جلدهای دوم و سوم کتاب سرمایه کرد . در زمان مرگ انگلس در سال 1895، جلد سوم کتاب که تقریباً به هزار صفحه بالغ شده بود-یک تاریخ تفکر اقتصادی از زمان پتی تا جان استوارت میل – ویرایش نشده باقی مانده بود . این کتاب بعداً به وسیله «کارل کاوتکی,karl kautuky »-مارکس گرای معروف آلمانی- منتشر شد.
به طور خلاصه ، انگلس با مارکس یکی از نمونه های خارق العاده فداکاری متواضعانه فکری در کل تاریخ علوم اجتماعی است. مارکس بیش از بیست سال از عمرش را صرف نوشتن و انتشار کتاب سرمایه کرد حتی پیش از انتشار کتاب « فقر سرمایه,1847 » ما میتوانیم از سایر کتابهای وی ، از جمله «پایه های یک نقد اقتصاد سیاسی ، foundations of critique of political economy» که در سال های 1857-1858 نوشته شده ( این کتاب در سالهای اخیر منتشر شده است ) دریابیم که چگونه به طور عمیق ادبیات اقتصادی زبان خود در گذشته را مورد مطالعه قرار داده بوده است.
اگرچه آثار اولیه مارکس زیر تاثیر تفکرات هگل است ، اما حتی در این آثار ، عمدتاً در سایه است و ریکاردو پیشتاز است. ریکاردو به طور اخص نظریه ارزش کار وی ، بر تفکرات مارکس تاثیر عمدهای داشته است. ریکاردو نشان داده بود که چون سرمایه و کار در صنایع متفاوت با نسبت های متفاوت ترکیب می گردد ، نظریه ارزش کار – قضیه ای که قیمت های نسبی کالاها به وسیله زمان کار مورد نیاز برای تولید آن کالا تعیین می شود – فقط تا حدودی درست است. ریکاردو از درجه تقریب نظریه ارزش کار راضی بود ، ولی مارکس مصمم بود که نشان دهد نظریه ارزش کار خطاناپذیر و قابل اعتماد است، نه فقط برای تعیین ارزش یک کالا ، بلکه برای کل نظام کالاها به عنوان یک مجموعه در سطح اقتصاد کلان ، به نظر مارکس ، سود درآمد سرمایه داران است که چیزی جز ( دستمزد پرداخت نشده ) نیست، بخشی از کل تولید است که به وسیله کارگر ایجاد شده است. اما به وسیله مالکان ابزار تولید ، دریافت شده است. این اتهام بزرگ مارکس علیه نظام سرمایه داری است، اتهامی که ریشه در اخلاق یا قانونمندی عدالت ندارد ، بلکه به باور مارک کاملا حاصل اصول علمی آرایه شده به وسیله اقتصاددانان کلاسیک انگلیسی است .
کتاب سرمایه
کتاب سرمایه عمداً به گونهای طراحی شده بود که تفاوت فلسفی بین جوهر زیربنایی اشیا و ظاهر روبنایی آنها را به نمایش بگذارد . در جلد اول کتاب سرمایه ، فرض شده است که نظریه ارزش کار در سطح از درک عمیق و اصیل کاملا صحیح است. جلدهای دوم و سوم کتاب ، در حال نشان میدهد که دنیای واقعی جوهر را انکار میکند، زیرا در واقعیت قیمت ها به طریق معمول به وسیله هزینههای تولید به علاوه حاشیه سود تعیین می شوند. مارکس کوشش کرد که ثابت کند این قیمتها در واقعیت ارزش کار تغییر شکل یافته است. متاسفانه، وی از نحوه اثبات خود کاملاً راضی نبود و از این گذشته ، آنقدر زنده نماند تا این دو جلد بعدی سرمایه را به اتمام برساند . تعجبی نیست که تقریباً یک ربع قرن طول کشید تا اقتصاددانان با بحثهای خود، دیدگاه روشنی از اینکه مارکس واقعاً چه می گفته است پیدا کنند. نیازی به گفتن نیست که حتی امروز اگر با زبان خود مارکس قضاوت شود ، توافق چندانی در این مورد وجود ندارد .
ابزارهای ظریف و پیچیدهای که مارکس از آنها برای ایجاد دیدگاه های خود استفاده کرد، هیچگاه کسی را سوسیالیست نکرد . آنچه متقاعد کننده بود ، فقط جلوه های موردی از لفاظیهای برجسته بود ،صفحاتی که تجریدات ملال آور را با توصیف هایی سرزنده مربوط به بی چارگی طبقه کارگر در تحت نظام سرمایه داری تخفیف می داد و دیدگاه الهام بخشی که با اعتماد تمام پیش بینی در علوم طبیعی ، سقوط سرمایه داری را نوید می داد .
نظرات درباره مارکس
گفته می شود که مارکس صرفاً اقتصاددانان نبوده است ، بلکه دانشمند علوم اجتماعی بوده است که اقتصاد را با جامعه شناسی ،علوم سیاسی ، تاریخ و مردم شناسی ترکیب کرده است. صدها کتاب درباره مارکس نوشته شده است که به ندرت اندیشههای اقتصادی وی را ذکر می کند اما مارکس بیش از چند صفحه ای درباره مفهوم طبقات اجتماعی ، نظریه دولت و مفهوم ماتریالیسم تاریخ ننوشته است، در حالی که او در حدود درباره اقتصاد به طور ساده و خالص نوشته است. اقتصاد تنها علم اجتماعی بود که ثابت کرد در تمام زمینههای آن اشراف دارد.
بدون شک وی یک اقتصاددان بزرگ است . حتی اگر ما نظریه های بنیادین مارکسیستی و نتیجه گیری های اصلی او را نپذیریم ، سه جلد ( سرمایه ) و به ویژه جلد دوم و سوم ، آن را دارای نکات تحلیلی چشمگیری است اقتصاددانان امروز نیز می توانند از آن بیاموزند. رشد بنگاه های با مقیاس بزرگ ، جدایی مالکیت از کنترل ، نقش کارکرد بیکاری به عنوان روش انضباط کارگران در نظام سرمایه داری ، اهمیت تغییرات دستمزد پولی در دوره های تجاری ، دوره ای بودن ذاتی نوسان های تجاری ، اثر پیشرفت فنی بر نرخ سود ، طبیعت سرمایه اندوزی ، پیشرفت فنی و بسیاری از موضوعات دیگر .
ما حتی توانیم برخی از نظریه های جدید رشد از نوع ساده را از در کتابهای وی بیابیم . کتاب های مارکس اگرچه بسیار مشکل است ، اما ارزش خواندن دارد، زیرا کتاب های وی دامنه تفکر را وسعت می بخشد همانند کتابهای ریکاردو و یا والراس، دارای قدرت انتزاعی استدلال اقتصادی است.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.